سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى به اندازه مصیبت فرود آید ، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 4  بازدید دیروز: 27   کل بازدیدها: 39033
 
پارسی وار
 
روشن دلان
نویسنده: فرزند ایران(دوشنبه 86/7/23 ساعت 4:19 عصر)

شاید آرزو داشته باشی که جای هر یک از ما ها باشی و بتونی مثل ما زندگی کنی اما خیلی چیزا هست که ندیدنشون بهتره و این چیزا کم نیست خیلی هم زیاده پس بهت پیشنهاد میکنم این آرزو زو کنار بذار دیدن دنیایی پر از کینه دروغ فساد زیبا نیست

باور کن این دنیا زیبا نیست میخوای چی رو ببنیی اینجا هیچ چیز قشنگی نداره

گاهی وقتها آرزو میکنم جای تو باشم

ندیدن

ندیدن

نیدیدن این همه پلیدی و ویرانی چقدر دلپسنده

بگذریم این حرفا دیگه تکراری شدخ همه میگن آخه چقدر شکایت مینی همین که بدن سالمی داری خدارو شکر کناهورای من تو خدت میدونی که همیشه سپاسگذار مهربانی های بی پایانت بودم اما تن سالم به چه درد میخوره وقتی دل سالمی وجود نداره که باهت همصدا بشه مردمان ما انگار هفت پشت بیگانه ان با خودشون با آرمانهاشون با سرزمینشون بیگانه ی بیگانه

و تو ای روشن دل پاکنهاد هزاران بار خدای را سپاس گو که تو را از دیدن زشتی ها را کرد و در عوض دلی روشن زیبا و پاک وعاری از پلیدی به تو داد

روشن دل هم میهن روزت گرامی همیشه روشن دل باش

ز بینایی ما را سودی نیست

دنیا تماشاگه راز است

راز را با دل باید دید

 

در پناه اهورا



نظرات دیگران ( )

ساروز بزرگداشت حافظ گرامی باد
نویسنده: فرزند ایران(یکشنبه 86/7/22 ساعت 10:3 عصر)

روز بزرگداشت حافظ شیرازی گرامی باد

«شمس الدین محمد» در بین سال­های 712 تا 727 خورشیدی در شیراز دیده به جهان گشود.
در دوران جوانی با شنیدن تلاوت آیات قرآن به وسیله­ی پـدرش «بهاالدین»، آن را به حافظه سپرد.
همچنین آثـار بسیاری از بزرگـان ادب را، هـمچـون سعـدی، عـطار، نظامی و مولوی را حـفظ کرده بود.
پس از مرگ پدر که ذغال فروش بود، حافظ به اتفاق مادر، نزد عموی خود (که نامش سعـدی بود) رفتند.
سپس مدتی در پرده دوزی و خمیرگیری در نانوایی به کار مشغول شد.

در بیست و یک سالگی، به هنگام تحویل نان در محله­ی اعیان شیراز با دختری زیبا رو به نام «شاخ نبات» آشنا شد. تعدادی از شعرهایش نیز خطاب به اوست. برای آن که به وصال محبوب خود برسد، چهل شبانه روز بر مزار «باباکوهی» شب زنده داری کرد تا به خواسته­اش دست یابد.
بین بیست تا سی سالگی در دربار شاه «ابواسحاق اینجو» حضور یافت و آوازه­ی شهرتـش شیراز را فرا گرفت. «اینجو» که خود اهـل ذوق و شعر بود، مقام «حافظ» را بس گرامی داشت و حافظ نیز او را به مدح گفت. مشخصه­ی شعر حافظ در این دوره رمانیتم است. «امیر مبارزالدین محمد» با شکـست ابواسحاق به قدرت رسید و حافظ را از مقام و منصبش برکنار و از تدریس علوم قرآنی نیز محروم کرد. در این دوره حافظ به سرودن اشعار اعتراض آمیز سیاسی روی آورد.

تصویری تذهیبی از نسخه ی خطی دیوان حافظ که در موزه ی لندن نگهداری می‌شود
کهن­ترین نگاره­ی حافظ
از تذهیبی از نسخه­ی خطی دیوان حافظ
که در موزه­ی لندن نگهداری می‌شود

در سی و هـشت سالگی، «شاه شجاع» پسر مبارزالدین محمد، پدرش را خلع کرد و دوباره حافظ را به مقام و مرتبت پیشین خود بازگرداند. حافظ که از تجربه­ی روزگار عبرت گرفته بود، به سرودن اشعار روحانی و اخلاقی روی آورد.
در اوایل 40 سالگی، حافظ علی رغم مقام و جایگاهـش در دربار شاه شجاع از حق گویی و انصاف به دور نبود و به دلیل صراحت و حق طلبی گاه به دردسر می­افتاد.
حافظ در چهل و هـشت سالگی برای حفظ جان و امنیت شیراز را ترک گفت، و به اصفهان نقل مکان کرد. در شعرهای این دوره، دلتنگی و ناراحتی حافظ از دوری از شاخ نبات و شهر شیراز و عطار شیرازی منعکـس شده است.
در سن پنجاه و دو سالگی حافظ به دعـوت شاه شجاع به تبعید خود خواسته پایان داد و به شیراز بازگشت و دوباره مقام و رتبه­ی پیشین خود را در مراکز علوم دینی بازیافت.
در شصت سالگی برای آن­که به خدای خود نزدیکتر شود، چهل شبانه روز به زاری و تضرع پرداخت؛ و صبح روز چهلم به محضر عطار شیرازی رفت و با نوشیدن جامی از دست او به مراد خود رسید.

دیوان حافظ حاوی 500 غزل، 42 رباعی، و تعداد محدودی قصیده است که در عرض مدت 50 سال سروده شده است. حافظ هر آن گاه که حالتی روحانی به او دست می­داد، به سرودن شعر می­پرداخت و به همین علت گاه در طول یک سال بیشتر از 10 غزل نمی­سرود. قصد و نیت او سرودن اشعاری بود که خداوند از دستش راضی باشد.
حافظ خود هیچ گاه به فکر تدوین و جمع آوری اشعار خود نبود. دیوان او برای نخستین بار در سال 789 هجری شمسی به وسیله­ی «محمد گل اندام»، 22 سال بعد از وفات حافظ گردآوری شد.

حافظ به سال 791 در سن 69 سالگی در شیراز درگذشت. جسد او را در باغ مصلی، در کنار نهر رکن آباد شیراز به خاک سپردند، محلی که امروزه به نام «حافظیه» خوانده می­شود. روحانیون متعصب و قشری زمان او اجازه ندادند که حافظ را به آیین اسلام کفن و دفن کنند، ولی حمایت توده­ی مردم از شاعر محبوبشان باعث تـنش و ناآرامی در شیراز شد. چاره اندیشیدند، که برای حل مشکل به دیوان حافظ تـفال زنند، که نتیجه­ی آن این بیت شد:

قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ       که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

آرامگاه حافظ در شیراز - حافظیه

 

گرفته شده از تارنمای آریا بوم



نظرات دیگران ( )

پارسی وار
نویسنده: فرزند ایران(چهارشنبه 86/7/18 ساعت 7:15 عصر)

به نام یزدان پاک

درود بر دوستان خوبم

راتش زمانی که من این تارنما رو دست کردم یه سری مشکل ها دغدغه هایی داشتم که نمیدونم به اشتباه یا درست نام (( نا امید اززندگی)) رو برای این تارنما انتخاب کردم

بعد از اینکه بسیاری از دوستان از نام تارنما گله کردند و خودم هم نگرش تازه ای به زندگی پیدا کردم تصمیم گرفتم که نام تارنما را عوض کنم چون میخوام از این بعد بیشتر در مورد میهنم ایران و آیینهای یارانی و در کل به ایران عزیزم بپردازم و سعی کنم که در راه گسترش فرهنگ ایرانی گامی هر چند کوچک بردارم نا (( پارسی وار)) رو برای این تارنما انتخاب کنم به امید اینکه اینبار مورد پسند شما دوستان گرامی قرار بگیرد

با امید به فرداهایی بهتر



نظرات دیگران ( )

سوگواران تو امروز خموشند همه
نویسنده: فرزند ایران(چهارشنبه 86/7/11 ساعت 1:7 عصر)

دردت دانم چیست

در میان مردمانی بودن که هیچ از اندیشه هایت نمیفهمیدند

در میان قومی نادان

قومی که هیچگاه انسان بودن را نیاموخت

هیچگاه نیاموخت که خوب باشد که با دیگران خوب باشد که بفهمد چه شده آری آنگاهست که بیش ار پیش به این راستی پی میبرم که تو یگانه مرد تازیان بودی یگانه مرد تازیانی که هتی(حتی) تو را هم نفهمیدند

چه کشیدی از دست این مردمان خدا میداند

اکنون سخن از زمانه ماست اینجا هم دیگر کسی چیزی نمفهمد دیگر بلد نیستند خوب باشند اینجا تاریکی است

اینجا دیگرکسی سخن از داد نمیگوید دیگر کسی دادگر نیست دادگستر نیست

تو هم به دنبال دادگری بودی نمیدانم بهش رسیدی یا نه ؟

تو بگو

میگویند خدا دادگر است حتما هست ولی کاش میتونستم ببینم چون هر چه به دور وبرم نگاه میکنم اثری از داد وعدل نیست

علی صدایم را میشنوی اینجا تباهی بیداد میکند اینجا زشتی و پلیدی سر به فلک کشیده

اینجا مردمانش خیلی وقته که مردند

آه علی امروز روز سوگ تو ست اما ما همگان خموشیم سخنی نداریم چه بگوییم؟

سوگواران تو امروز خموشند همه که دهانهای وقاحت به خروشند همه

گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست زان که وحشت زده حشر وحوشند همه

آری این است داستان تلخ زندگی

مارا دریاب اهورا



نظرات دیگران ( )

نوای کمانچه کلهر در چین
نویسنده: فرزند ایران(دوشنبه 86/7/9 ساعت 6:41 عصر)

کیهان کلهر» نوازنده کمانچه به همراه گروه جاده ابریشم،عصر امروز در افتتاحیه بازی‌های پارا المپیک در شانگهای چین کنسرت می‌دهد.


در این اجرا «کلهر»به همراه گروه جاده ابریشم به سرپرستی«یویوما» به عنوان تنها گروه موسیقی در افتتاحیه این بازی‌ها به اجرا می‌پردازند.



افتتاحیه بازیهای پارا المپیک امروز ساعت30/14 به وقت ایران برگزار و ساعت 30/16 «کلهر»با گروه جاده ابریشم برای اجرا به روی صحنه می‌روند.



همچنین این برنامه همزمان از 300 شبکه تلویزیونی به صورت زنده پخش می‌شود.



«کلهر»به تازگی به همراه همین گروه آخرین آلبومش را با عنوان «ناممکن‌های جدید» به همراه ارکستر فیلارمونیک شیکاکو منتشر کرده که با استقبال زیادی نیز روبرو گردیده است.




نظرات دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شب دشوار
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
خنیای ایرانی
درددل
چامه
گوناگون
ایران
زمستان 1386
پاییز 1386

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
پارسی وار
فرزند ایران
فرزندی تنها در سرزمینی پاک وامدار مام میهن پارسی وار زیستن را برگزیدم چون راه راستی را در آن دیدم ای اهورای بزرگ تو تنهای یاور من در این زمانه بیدادگری مرا یاری کن

|| لوگوی وبلاگ من ||
پارسی وار

|| لینک دوستان من ||
دانستنیها
سوما
کیهان کلهر
دست نوشته های الکس
سوشیانت
همه چیز اینجاست
شکسته ساز
مشتاقان شهرام ناظری
ایمانا
شمس پرنده

|| لوگوی دوستان من ||


|| اوقات شرعی ||