که چی گوش کنم دیدم هوای به این سردی و دلی به این غمگینی تنها با زمستان است درمون میشه همیشه اعتراف میکردم که این اثر غمگین ترین اثری که تا حالا گوش دادم و هنوز هم بر سر حرف خودم هستم خلاصه رفتم و زمستان است رو گذاشتم و باز هم ذره ذره شاهکار اخوان بود که به زبان شاهکار دیگه ای یعنی استاد شجریان خونده میشد و اون زخمه های بی نظیر علیزاده وسوز کمانچه کلهر دیگه زیباترین از این نمیشد به این فکر میکردم که چقدر غمگین شدم اون همه آرزو و الان که بزرگتر شدم هیچ
راستش قصه آرمانشهر منو به یاد آرزوهای چندسال پیشم مینداخت روزهایی که همش فکر میکردم میتونم همه چیز رو تغییر بدم وآینده ای زیبا برای همه بسازم روزهای قشنگی بود بعدش فهمیدم که تنهایی نمیتون و بعد آرزوی اینکه دست تو دست هموطنام پیش به سوی زندگی آرمانی
من بدون اینکه از فلسفه آرمانشهر چیزی بدون درگیرش شده بودم
البته دوران نوجوانی و 14 15 سالگی همه فکر میکنم یه جورایی یه آرمانشهری داره و همه ی ما باهاش درگیر میشیم و اما به این سن که رسیدم درک میکنم که رویا و حقیقت بسیار فاصله دارن دلم ازین گرفته بود که چرا هیچ چیز دلخواه من نیست مسخره است مثل این بچه هایی که هر چی بر خلاف میلشون باشه گریه میکننو پا میکوبونن زمین عجب وضعی بود به قولی شلم شوربا
این هم از بخت ماست دیگه ولی بازم شکر
همیشه سپاسگزار هستیم بگذریم ولی عوضش این زمستان است منو به وجد میاره وواقعا هنر نزد ایرانیان است چه شور و غوغایی بود
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در بگشای دلتنگم
منم دلتنگ بود کم کم داشت خوابم میگرف طبق عادت همیشگیم موقع گوشدادن موسیقی تکنو هم بذارن اگه یه جای دراز بکشم خوابم میبره که گفتن بیا شام منم رفتم اما تا آخر شب همش فکرم مشغول بود به آرمانشهر بهشت این جهانی به همه چی فکر میکردم به این که کاش امسال هم به طور خودکار برای سال 87 اسم انتخاب کنیم کاش یه سایت نظر سنجی بذارن خوب میشه
من اگه بودم فارابی رو انتخاب میکردم وشعر پیش به سوی آرمانشهر(فاربی از کسانی بود که در مورد آرمانشهر زیاد تحقیق کرد)
پیش به سوی آرمانشهر
آرزوی همیشگی هر ایرانی